یاد ایام زمستان

بالاخره زمستان هم آمد و برف آغازیدن گرفت 

بازهم مثل همیشه این شهر چهره سرد و زمستانی به خود گرفت 

و خدا باز هم لطفش شامل حال ما گردید و دردانه های رحمتش را برای ما فرستاد و چه زیبا 

آرام آرام دانه های قشنگ برف بر زمین می نشینند و همه جا سفید می شود به سفیدی دل من 

یادش بخیر چه روزهایی داشتیم دوران نوجوانی برف بازی در حیاط مدرسه تا سر حد مرگ 

شاید دوستان به خاطر داشته باشند که یک روز مرا پشت حیاط مدرسه خوابانند و آنقدر برف روی من ریختند که دیگر معلوم نبودم و من فکر می کردم که به علت کمبود اکسیژن در میان انبوهی از برف جان خواهم داد و فریادهایم چه بی اثر بود !  

یادش بخیر!

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:20 ق.ظ http://www.weblord.blogfa.com

سلام دوست عزیز
وب خوشگلی داری موفق باشی
اگه میشه من رو با نام مدل لباس مجلسی لینک کن
من هم با افتخار شما را لینک خواهم کرد
مرسی
من اپم
بای[قلب][بوسه]

محمد سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:51 ب.ظ http://www.secrets.blogsky.com

سلام
کارهایت دارد هرروز بهتر می شود.
اگر دوست داشتی این شعر واره را چاپ کن.
-----------------------------
وقت طلوع صبح بر مرکب خیال باید تو را
به میهمان این ابر ها برم
جایی که جز سکوت و خدا
هیچکس نبود
تا انتهای جهان فریاد کن
وبگذار بغض های فرو خفته از زمان
سیلاب وار
با قطره های اشک و باران
در پهنه سکوت فضا غوطه ور شوند
آنگاه در زمین
با قطره های خود درختان تشنه را سیراب تر کنند
پس شادی بی دریغ را به دامان سبزه ها پیوندها زنند
تادر ترنم آواز بادها
مرغان نغمه خوان با قطره ای زلال ز باران و اشک تو
فریاد عشق را در آواز سر کنند
http://www.secrets.blogsky.com

سلام
تشکر از لطف و نظر شما
من شعر را خوندم زیبا بود گذاشتم در وبلاگم
بازهم به ما سری بزن :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد