به سفارش یک دوست

وقت طلوع  صبح   بر مرکب خیال  

 باید تو را
 به میهمانی این ابر ها برم
جایی که جز سکوت و خدا  
هیچکس نبود
تا انتهای جهان فریاد کن
وبگذار  بغض های فرو خفته از زمان
سیلاب وار
با قطره های اشک و باران
در پهنه سکوت فضا  غوطه ور شوند
آنگاه در زمین
با قطره های خود    

      درختان تشنه را  

       سیراب تر کنند
پس شادی بی دریغ را    

       به دامان سبزه ها  پیوندها زنند
         تادر ترنم آواز بادها
          مرغان نغمه خوان      

          با قطره ای زلال ز باران و اشک تو
                  فریاد عشق را در آواز سر کنند

نظرات 2 + ارسال نظر
مرتضی چهارشنبه 25 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:45 ق.ظ http://mani83.blogsky.com

سلام دوست عزیز
شعر زیبائی بود
فقط نمی دونم از سروده های شماست ... یا کس دیگر؟
اگر سروده های شماست ... که آفرین بر شما
خیلی زیبا می اندیشید...
موفق باشی دوست عزیز

انجمن پارسیان چهارشنبه 25 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:45 ق.ظ http://www.parsianforum.com

سلام دوست عزیز
سایت بسیار قشنگ،جذاب وپرمحتوایی دارید.ما نیز فرومی
علمی ، تخصصی و عمومی، با نام انجمن پارسیان را برای تمام ایرانیان عزیز راه اندازی کردیم.
خوشحال می شویم به جمع دوستانه ما بپیوندید .
می توانید از مدیر کل سایت، مدیریت انجمنی را درخواست کنید.
مایه مباهات است دوستان و مدیران لایقی مانند شما در جمع ما باشند.
منتظر حضور سبز شما هستم. موفق باشید.
http://parsianforum.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد