بدون شرح

خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال ما با خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت از این بودن از این بدعت خداوندا نمیدانی که انسان بودن وماندن در این دنیا چه دشوار است... چه زجری میکشد آن کس که از احساس سرشار است

دلتنگ

خدایا دلم گرفته دلم تنگه تنگه واسه خیلی چیزا 

واسه کوهها 

واسه دشتها 

واسه شیطنت ها 

واسه ی تو   آره خدایا واسه تو خیلی دلم تنگه  باور کن راست میگم 

اشکام سرازیر شدن 

چقد دلم برای روزای خوب تنگه واسه آدمهای خوب واسه دوستان خوبم 

چقد من تنهام با اینکه همسرم رو عاشقانه دوست دارم بازهم تنهای تنهام  

چقدر از این مردم نفرت دارم و دلم نمی خواد ببینمشون 

کاش و صد کاش که روزگار این طور نبود  البته اگه اینطور نبود که اسمش روزگار نبود 

دلم تنگه خدایا 

خودت نجاتمان بده از همه شرها و وسوسه کننده های به بدی    

دلم تنگه برای دیدن نشانه هات پس خودت بهم نشون بده  

چشمامو باز کن که حقایق رو ببینم  

خوب و بد رو تشخیص بدم 

کمکمون کن  

میگن اگه زیر بارون دعا کنیم براورده میشه زیر بارون قشنگت دعا هم کردیم 

خدایا شکر

افسوس

امروز خودم خوشحالم و سرحال 

مشکلی هم ندارم شاد شادم 

ولی می ترسم  

احساس می کنم هر لحظه ممکنه این مردمان بد برام مشکلی ایجاد کنند و این زندگی قشنگ و شادم  رو دستخوش تغییرات کنند 

نمی دونم چرا مردم اینجوری شدند 

دوستی ها مال دوران کودکی بود و نوجوانی 

محبتهای صمیمیانه مال اون موقع ها بود 

شادی و غم رو تقسیم کردن مال اون موقع ها بود 

الان مردم از شادی دیگران ناراحت میشن و از غم دیگران خوشحال  

دیگه کسی چشم نداره شادی و عشق دیگران رو ببینه 

مردم دوست دارن به هم ضربه بزنن 

کاش دوباره می شد به اون داره ها بازگشت و دوباره دوستان خوب داشت 

افسوس که گذشت و دیگه بر نمی گرده

نازیدن :)

هر کس به کسی نازد ما هم به تو می نازیم 

توکل

خدایا تنها تویی مستعان من یاریم کن 

باز هم توکل می کنیم بر یاور همیشه همراه  

خدایا باز هم تو دستامو بگیر می دونی که من جز تو کسی رو ندارم 

جز تو باید با کی حرف بزنم به کی بگم ؟  

جز تو کیو دارم که عزیزانمو به دستش بسپارم  

خدایا خودت هوای ما رو داشته باش همیشه همیشه

بی حوصله

خب بالاخره بعد از مدتها سر و کله ی من دوباره پیدا شد! 

الان بی حوصله ام دنبال یکسری عکس می گردم و اصلا پیداشون نمی کنم 

دنبال دفترچه بیمه ام می گردم اون رو هم پیدا نمی کنم 

چکمه های زمستانی خوشگلم رو هم نمی دونم کجا گذاشتم  

با این همه باز هم باید حوصله داشته باشم؟

بازهم دستان گره گشای دوست

 کم کم داشت کفری می شد و بی حوصله 

دیگر داشت کاسه ی چه کنم چه کنم را به دست می گرفت 

که ناگهان 

باز هم ان نیروی ماورایی به کمکش آمد  

باز هم دستان قدرتمند و مهربان خدایش دست به کار شدند 

باز هم خداوند رب العالمین دستان او را در دستان خود فشرد 

و

بالاخره بعد از چند ماه تلاش و کوشش بی وقفه، موفقیتی بدست آورد که بی سابقه بود 

چقدر خوشحال شد 

چقدر هیجان زده شد 

برق شادی در چشمان زیبایش عجب جلوه ای داشت 

از فرط شادی و هیجان نزدیک بود مرا ببلعد  

انگار که فاز دهم پروژه های پارس جنوبی را به انجام رسانده باشد    

و

خدا را شکر که دوباره شاد است و امیدوار 

دوباره مشغول به کار است و تلاش

و این بار با افکار بلند پروازانه تر